آیا واقعا خفتوک ها وجود دارند؟ آیا داستان هایی که میشنویم راج جن حقیقت دارد این موضوع را در ادامه مطلب دنبال کنید
در روستاهای نرماشیر یک نفر صبح زود داشته میرفته به دهشون یه نفر صداش میکنه به اسم میگه فلانی داری میری منم تا روستا برسون راننده موتو می ایسته برای سوار کردن اون پیرمرد ولی اون مرد تقاضا داره پشت موتور بشینه راننده موتو گفته که دستای بلندی داشته و روی دستاش پشم بود عده ای شاهد هستند و میگویند که راننده موتور زجر کش شده و چندین روز در کما بوده
یک داستان دیگر هست که یه پیرمرد در حوالی کرک و نارتیچ آب داشته وقتی میره آب بگیره به اصطلاح گفته که عروسی جن ها بوده ازش خواستن که بیلشو بده و برقصه ولی پیرمرد گفته که من با بیل میرقصم و تا طلوع آفتاب رقصیده
او میگوید دلیل اینکه جن ها بهش حمله نکردن در دست داشتن بیلش بوده و اون سر آهنیش
همچنین چند وقت پیش عده ای از قصابان ادعا کردن که وقتی ساعت 5 صبح داشتن میرفتن کشتارگاه یه ماشین جلوشون بوده که نمیشاشته اینا رد بشن و جلوشون ویراژ میرفتن اونا میگن که داخل ماشین مَدوزمان بوده
آیا واقعا جن وجود دارد
اثبات وجود جن در قرآن و سنت
دلیل از قرآن کریم
( وَ إذ صَرَفنَآ إلَیکَ نَفَراً مِّنَ الجِن یَستَمِعُونَ القُرءَانَ)
] سورۀ احقاف آیه 29[.
( به یاد آور ای پیامبر ) هنگامی که گروهی از جن را نزد تو روانه کردیم که قرآن را بشنوند.))
( یمعشرالجن والانس الم یاتکم رسل منكم يقصون عليكم ايتي و ينذرونكم لقاء يومكم هذا {سوره انعام آيه 130 }
"اي گروه جن و انس! آيا رسولاني از شما به سوي شما نيامدند كه آيات مرا برايتان باز گو مي كردند و شما را از ملاقات چنين روزي بيم مي دادند ؟!
{يمعشرالجن والانس ان استطعتم ان تنفذو امن اقطار السموات و الارض فانفذوا لاتنفذون الا بسلطن}(سوره الرحمن آيه 33 )
"اي گروه جن انس ! اگر مي توانيد از مرزهاي آسمانها و زمين بگذريد ولي هرگز نمي توانيد مگر با نيرويي (عظيم و فوق العاده اي)"
4-{قل اوحي الي انه استمع نفرمن الجن فقالوا انا سمعنا قرء انا عجبا}
(سوره جن ايه1)
"بگو: به من وحي شده است كه جمعي از جن به سخنانم گوش فرا داده اند سپس گفته اند: ما قرآن عجيبي شنيده ايم"
5-{وانه كان رجال من الانس يعوذون برجال من الجن فزاد و هم رهقا }
(سوره جن آيه6)
"و اينك مرداني از بشر به مرداني از جن پناه مي بردند و آنها سبب افزايش گمراهي و طغيانشان مي شدند "
دليل از سنت:
امام مسلم از عبدالله بن مسعود رضي الله عنه روايت ميكند كه فرمود:شبي همراه رسول الله صلي الله و عليه و سلم بوديم ناگهان و را نيافتيم پس گفتيم كه ربوده شده يا ترور شده است پس به بدترين حالت شب گذرانديم هنگامي كه صبح كرديم ديديم كه او از طرف حراء مي آيد پس عرض كرديم يا رسول الله! شما را نيافتيم پس جستجوي شما را كرديم و نيافتيم سپس به بدترين حالت شب گذرانديم !
آنگاه رسول الله فرمود: "فرستاده جن نزد من آمد پس به همراه او رفتم و بر آنان قرآن خواندم " عبدالله مي گويد : سپس همراه ما براه افتاد و اثر آنان و اثر آتش آنها به ما نشان داد و در باره تو شه از رسول الله پرسيده بودند پس به آنان فرموده بوده : هر استخواني كه نام خدا بر آن برده شده براي شماست وقتي كه بدستان مي رسدگوشت بسيار خواهد داشت و هر پشكلي علوفه حيواناتتان خواهد بود" سپس رسول الله فرمود: " پس با اين دو استنجاء نكنيد زيرا كه غذاي برادرانتان (جن) مي باشد
2-از ابوسعيد خدري رضي الله عنه روايت است كه گفت رسول الله به من فرمود : همانا مي بينم كه تو گوسفند و صحرانشيني رادوست داري پس هر گاه در بين گوسفندانت و در باديه ات بودي آنگاه براي نماز اذان دادي پس صدايت را بلند كن زيرا كه صداي موذن را جن و انس و چيزي ديگري نمي شنود مگر اينكه در روز قيامت براي او گواهي مي دهد "
3-از عبدالله بن عباس رضي الله عنهما روايت است كه گفت: رسول الله همراه با گروهي از يارانش بسوي بازار عكاظ رفتند در حالي كه بين شياطين (جن) و اخبار آسمان پرده و مانع ايجاد شده بود و آتش پاره (شعله آتش) بسويشان انداخته شده بود
پس شياطين (جنيها) بسوي اقوامشان باز گشتند پس آنها گفتند :شما را چه شده است؟ گفتند : در ميان ما و خبر آسمان پرده و مانع ايجاد شده آتش بسوي ما انداخته شده است
گفتند: بين شما و خبر آسمان پرده ايجاد نشده مگر بخاطر حادثه اي كه رخ داده است پس بسوي شرق و غرب زمين برويد ببينيد چه چيزي سبب حائل شدن بين شما و خبر آسمان شده است سپس آن گروهي كه بسوي تهامه رفته بودند به بازار عكاظ رسيدند و رسول الله همراه اصحابش در نخله نماز صبح را ميخواندند سپس آنان هنگامي كه قرآن را شنيدند به آن گوش فرا دادند آنگاه گفتند: قسم بخدا اين آن چيزي است كه بين ما و خبر آسمان مانع ايجاد كرده است پس هنگامي كه نزد قومشان بر گشتند گفتند : اي قوم ما بدون شك كه ما قرآن عجيبي شنيديده ايم كه بسوي رشد هدايت مي كند پس به آن ايمان آورديم و كسي را با پروردگارمان شريك نمي گيريم
پس خداوند بر پيامبرش نازل فرمود
{قل اوحي الي انه استمع نفر من الجن}
سوال اینجاست آیا این داستان ها واقعیت دارد
آیا برای شما همچین اتفاقی رخ داده است یا به گوش شما رسیده؟ لطفا داستان هایتان را برای ما بفرستید